روزمرگی های کتاب و فیلم و پادکست من

برای ارتقا و رشد خودم هر روز قدم های کوچکی برمیدارم

روزمرگی های کتاب و فیلم و پادکست من

برای ارتقا و رشد خودم هر روز قدم های کوچکی برمیدارم

shrinking

چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۱:۴۷ ق.ظ

سریال shrinking رو به پیشنهاد خیلیا دیدم 

زندگی سه روانشناس که هر کدام مشکلات زندگی خودشون را داشتند ،

به شخصه خوشم نیومد مدام در حال فحش دادن بودند ،سریال بر اساس نظریات فروید و مسایل جنسی ساخته شده بود و تمام مشکلات به همونجا ختم میشد ،ازدواج دو همجنسگرا هم که دیگه آخرش بود 

سریال فضای شاد داشت اما اونهمه لودگی رو نمیپسندم 

شاید تنها شخصیت قابل قبول سریال همون پسر سیاهپوستی بود که کنترل خشم نداشت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۴۷
ms peach

گزیده کتاب دروغ هایی که به خود میگوییم

سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۴۳ ب.ظ

گزیده ی کتاب رو از پادکست صلح درون گوش کردم 

در شروع داستان زنی بود که پسر چهل ساله ی اوتیسمی داشت که نمیتوانست قبولش کند و بعد با قبول واقعیت اینکه پسرش قابل تغییر نیست و قبول بیماری پسرش توانست زندگی بهتری داشته باشد 

در حقیقت هم همه ی ما بارها و بارها خودمون رو گول میزنیم و با نادیده گرفتن حقایق ،زندگی رو به خودمون سختتر میکنیم 

کتاب میگفت قبول این واقعیتها وقتی مسایل ساده ست راحتتره اما وقتی بیماری لاعلاج داریم یا عزیزی رو از دست دادیم ،به این راحتی نیست .

مطالب کتاب من رو یاد فیلم بی پولی با بازی  بهرام رادان انداخت ،زمانی که با وجود بی پول بودن تظاهر به پولداری میکرد و روزبه روز وضعیتش بدتر میشد .

به نظرم یکی از نمودهای این رفتار در جامعه همین عمل های زیبایی برای فرار از پیری ست .

قبول کردن سنمون ،وضعیت بدنیمون و ظاهرمون ،قبول اینکه فرزندمون چه قابلیتهایی داره ولی نخبه نیست یا همسرمون کاستی هایی داره به سلامت روانی خودمون کمک میکنه .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۲ ، ۱۵:۴۳
ms peach

چنین گفت زرتشت

دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۴۲ ب.ظ

 زرتشت به بندباز در حال مرگ میگوید

نگران نباش نه شیطانی هست و نه دوزخی 

 

کتاب چنین گفت زرتشت 

بخش پیشگفتار  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۰۱ ، ۱۲:۴۲
ms peach

آرامش ابدی

دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۲:۵۵ ق.ظ

تو سریال ایته وون یه جایی پسره سر خاک پدرش میگه «میدونم همیشه نگران بودی که من رو تنها گذاشتی اما الان آدم های خوبی اطرافم هستند پس در آرامش بخواب » 

کاش میشد همه این‌ حس رو داشته باشندbroken heart

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۰۱ ، ۰۲:۵۵
ms peach

آدم های سمی

دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۲:۰۵ ق.ظ

کتاب آدم های سمی نوشته ی لیلیان گلس 

به نسبت اسم کتاب انتظار بیشتری داشتم اگر چه مفید بود اما به نظرم پیش پا افتاده امد 

بیشتر بدرد این میخورد که ببینیم خودمون تا چه حد سمی هستیم 

کتاب ۳۰ گروه آدم سمی رو دسته بندی کرد که به نظر خیلیا رو میشد در حد ادغام کرد بعد نحوه ی برخورد با این ادم ها رو توضیح میداد 

مشخصه خیلی ازین سمی گری هایی که میکنیم بخاطر عدم اعتماد به نفس و نیاز به محبت هست . بعضی از راهکارهایی که ارایه شده بود میتونست وضع رو بدتر کنه پس خیلی مهم بود که کاملا طرف مقابل رو بشناسیم .

راهکار مقابله با ادم دورو به نظرم خیلی خوب بود و مقابله ی رودر رو خوب جواب میده 

دیدم که میگم smiley

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۰۱ ، ۰۲:۰۵
ms peach

کتاب تلنگر

شنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۱، ۰۱:۳۱ ب.ظ

خلاصه کتاب تلنگر مربوط به روانشناسی در حوزه ی اقتصاد هست و بیشتر تاثیر کارهایی در زمینه ی روانشناسی که میتواند روی خرید یا یک فعالیت اجتماعی موثر باشد بحث میکند 

بیشتر برای سیاستگذاران جامعه موثره اما دید خوبی به خود ادم میده که توی تله ی این ترفندها نیفتیم چون گاهی ازین روش های برای روش های پدرسالارانه در تصمیمات اجتماعی استفاده میشه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۰۱ ، ۱۳:۳۱
ms peach

پنجشنبه ۱۵ دی

پنجشنبه, ۱۵ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۱۴ ب.ظ

کتاب تکه هایی از یک کل منسجم رو شروع کردم اما در حد انتظارم نبود ،به همچین اسم پر طمطراقی انتظار مطالب پربارتری رو داشتم 

شاید خوندنش بعد از اثر مرکب و کلی پادکست انگیزشی انتخاب خوبی نبود 

فیلم menu ,هم دیدم اصلا خوشم نیامد برعکس امتیاز بالایی که داشت به نظرم مسخره امد ،یه آشپز که نیروهای فدایی داره و حاضرن بخاطرش خودشون رو  بکشند 

اپلیکیشن tv time نصب کردم خیلی خوشم اومد راحت فیلمها و سریالا رو توش سیو میکنم و به اشتراک میزارم 

هنوز نتونستم خودمو مقید به روتین روز و شب بکنم 

فعلا دارم تلاش میکنم ساعت خوابم رو ببرم روی ۱/۵ که صبح زودتر پاشم و یکم ورزش کنم 

شاید smiley

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۱ ، ۲۳:۱۴
ms peach

در سنایش از بطالت

چهارشنبه, ۷ دی ۱۴۰۱، ۰۲:۱۶ ب.ظ

یک مقاله از برتراند راسل که حدود شاید صد سال پیش نوشته شده و در آن به این اشاره شده که نظام های سیاسی جهان این تفکر رو رواج دادند که کار سرمایه س زندگی ست و کار ببشتر تحسین بیشتری به همراه دارد اما در این مقاله گفته که تنها ۴ ساعت کار و داشتن امکانات یکسان برای تمام جامعه بنحوی که با این ۴ ساعت بتوانند زندگی رو بگذرانند باعث خواهد شد که خلاقیت و استعداد پرورش پیدا کند و دیگر نویسندگان یا نقاشان مجبور به پذیرفتن کارهای سفارشی برای گذران زندگی نیستند ،مردم دنبال علایق و تحصیل بیشتری خواهند رفت و در مدت کوتاهی جهش بزرگی اتفاق میفتد 

خیلی جالب بود برام 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۱ ، ۱۴:۱۶
ms peach

شنبه 3دی

شنبه, ۳ دی ۱۴۰۱، ۰۳:۰۹ ب.ظ

باید بافتنی رو تموم کنم ،کشباف تهش مونده اگر تا عصر تموم بشه میتونم پستش کنم فعلا اولویتم اونه 

صبحانه : چای +قند + زنجبیلی 

بین روز : دو تا پفک حلقه ای 

نهار : دو کفگیر پلو + ۵ ق قیمه چرخی + دو تکه ته دیگ + دو قلپ نوشابه 

این دو روز دو تا فیلم دیدم اولی Erin brockovich بود 

داستان یک زن (جولیا رابرتز)  با سه بچه ی کوچک که برای کار به یک وکیل مراجعه کرد و طی تحقیقات متوجه شد اب یک منطقه آلوده به کروم شش ظرفیتی بوده و اهالی اون منطقه مبتلا به انواع بیماری و سرطان شده بودن 

از اون فیلمای خوراک صدا و سیما که اگر لباسای ارین پوشیده بود حتما صد بار نشون میدادن 

دو نکته ی جالبش برای من اول واقعی بودن داستان فیلم و دیگه همین الودگی با کروم که برای ضد زنگ تو منبع های اب استفاده میشده 

و معلوم نیست که برای ما هم همین اتفاق افتاده باشه یا نه 

فیلم بعدی the fabelmans 

روایتی از دوران کودکی و نوجوانی اسپیلبرگ بود ،داستان یک خانواده ی یهودی که مادر بخاطر اینکه ترس پسر بچه رو از تصادف از بین ببره یک فیلم از نصادف ساختگی قطار اسباب بازی گرفت تا بچه بارها و بارها ببینه و ترسش از بین بره 

و این شروع عشق پسر به فیلم برداری و ساختن فیلم با دوستانش شد .

فیلم نشون میداد که در  پیدا کردن عشق و استعداد بچه ها چقدر میتونه مادر نقش داشته باشه ،یک چیز خیلی جالب از فیلم این بود که پدر و مادر پسر یک زندگی خوب و ایده آل داشتند ،پدر خانواده همسرش رو دوست داشت اما دغدغه ی اصلیش کارش بود اون یک دانشمند بود و فقط زنش رو تحسین میکرد و تماشا میکرد اما زن با دوست همسرش اوقات عاشقانه‌ای داشت و فقط بهمین خاطر و با اینکه زندگی زناشویی خوبی داشت و همسرش رو هم دوست داشت اما از همسرش جدا شد ،مهم اینه که شاد زندگی کنه 

برام قابل قبول نبود ،چطور میتونست شاد باشه در حالیکه از بچه هاش دور باشه  

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۵:۰۹
ms peach

جمعه ۲ دی

جمعه, ۲ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۴۷ ب.ظ

رفتم رو وزنه و ناامید شدم 

۲۰۰ گرم بیشتر 

بخاطر پفیلاهای شور دیشب بود یا ناپرهیزی پریشب 

اما اگر واقعا بخوام وزن کم کنم باید یه برنامه بزارم اروم اروم ولی مدت دار مثل همونی که تو کتاب اثر مرکب گفته بود 

یه روتین صبح و شب که ورزش هم توش باشه 

یه برنامه غذایی لوکرب 

ناخونک نزدن 

سرشب یه غذای ساده مثل نون پنیر خوردن 

خوردن اب بیشتر 

فعلا انرژی ندارم بیشتر ازین فکر کنم دربارش 

یه شکست بود برام 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۱ ، ۱۳:۴۷
ms peach